ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این لحظاتی را که مال من اند
دوست می دارم
این ثانیه ها که مطیع امر من اند
دوست می دارم
این افکار بلند پرواز فرداها را
این روشن نگه داشتن شب های تار را
دوست می دارم
این لحظات شادی و این اشک های روان از سر ذوق را دوست می دارم
خدایا تو را شاکرم برای هر آنچه بر من نعمت دادی
خدایا تو رابخاطر غم امروز و شادی فردایم دوست می دارم
غمی که دلم را به تو نزدیکتر و شادی که مرا به تو متوکل تر می سازد
ZiZoOo
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی دارین
خوشحال میشم به وب منم سر بزنین
سلام بانو
ممنون
سرزدیم :)
شما لینک شدی
سپاس :)
شما هم همینطور .
سلام خوبی؟
دوست هم دوستای قدیم
سر نمیزنین! میدونم قابل نیستم واسه ثوابش گفتم
التماس دعا
مطلبتم مثه همیشه قشنگ بود
سلااااام بر آقا احد گرامی
ممنون
شما چگونه اید ؟
امیدوارم شاد باشین .
خیلی وقته وبلاگ نمینویسم . نه به کسی سر میزنم نه بهم سرمیزنن. میبینی که خیلی خلوت شده . گاهی رهگذری دارم ...
همین چندتا پست هم بخاطر دوستایی که هنوزم بهم سرمیزنن میزارم .
محتاجیم به دعا .
ممنون
دوست میداری؟
سالها پیش از این به من گفتی
که “مرا هیچ دوست میداری؟“
گونه ام گرم شد ز سرخی شرم
شاد و سرمست گفتمت “آری“!
باز دیروز جهد میکردی
که از عهد قدیم یاد آرم
سرد و بی اعتنا تو را گفتم
که “دگر دوستت نمیدارم”
ذره های تنم فغان کردند
که “خدا را! دروغ میگوید
جز تو نامی ز کس نمی آرد
جز تو کامی ز کس نمی جوید”
در نگاهم شکفته بود این راز
که “دلم کی ز مهر خالی بود؟”
لیک تا پوشم از تو، دیده ی من
بر گل رنگ رنگ قالی بود
دوستت دارم و نمی گویم
تا غرورم کشد به بیماری
ز آنکه میدانم این حقیقت را
که دگر دوستم نمیداری
اینا را وللش
من شرینی دوست میدارم
نههههههههههه غلام
ممنون حمید جان
زیبا بود
به چه مناسبت شیرینیییییییییییییییییی میخواااااااااااااااااای آخه ؟