ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تازه فهمیدم چرا علاقه شدیدی به نون و پنیر یا نون با ماست چکیده دارم !!!!
یکی نیست بگه خانوم بجای اینکه موقع جاروبرقی کشیدن صداتو بگیری رو ست و بخونی : مستی ام درد منو دیگه دوا نمیــــــــکنه ... وقتی زحمت کشیدی بعد قرنی نهار درست کردی ، همه ی اهالی خونه رو صدا بزن نه عده ی قلیلی رو .
از صبح تو اتاق درو رو خودم بستم دارم درس میخونم ، از ساعت 1 هم منتظرم واسه نهار صدام بزنن . ساعت 3 از زور گشنگی رفتم تو آشپزخونه میبینم به به جا تره و بچه نیست ! همون عده ی قلیل خوردن و ریختن و در رفتن ، کسی هم مارو آدم حساب نکرده .
حیف من که هروقت غذا درست میکنم اول منتظر میشم همه جمع شم . تازه این گلوی نازنین رو هم ج ... ر میدم که کسی جانمونه ...
خدایا شکرت که اینقد منو قانع آفریدی . طبق معمول با یاران شفیق "ماست و نون" یه ضیاقت شاهانه گرفتیم ...
از بچگی هم هر وقت از مدرسه می امدم و میدیدم نهاری درکار نیست بجای اینکه مثل خواهرم اشک بریزم ، مثل بچه آدم ضیافت نون و پنیری میگرفتم .
راستی سر محسن هم بد کلاه رفته بود : تارسیدم آشپزخونه قیافه ی هاج و واج مونده ی محسن دیدنی بود . بنده خدا هنگ کرده بود . نمیتونست تجزیه تحلیل کنه که چی شده ؟ کی ؟ کجا ؟ چه وقت ؟ کی خوردن ؟ کی بردن ؟ من کجام ؟ اینا کی ان ؟
در آخر هی روزگــــــــار...
هیشکی منو دوست نــــــــــــداره ...
من مامانمو می خـــــــــــــــــــــــــــــوام ...
خوش بختم..منم از بس که از نهار و شام جا موندم خودم دیگه انواع واقسام روشای تخم مرغو و ترکیباشو بلد شدم.تازه اگه تخم مرغم موجود نبود کنار خونمون مامان دوم داریم میگیم برامون ساندویچ میزاره
پس تو منو خوب درک میکنی ...
با اون ایده ی مامان دوم شدیدا موافقم
زینب جون خودشو ناراحت نکن
بس که مظلومی ( دماغم دراز شد )
زینب بیا نظری رو که واسم گذاشتی رو بی زحمت ترجمه کن
همواره تاریخ نشان داده که زینب بانو مظلوم ترین بندگان است
اونم سشم
آجی بهم امتیاز دادی ؟
میدونی که من از این چیزای پیچیده سر در نمی آرم .
خواستم رای بدم . حالا نمیدونم شد ؟ نشد ؟ میخواست بشه ؟ نمیخواست نمیشد ؟
خلاصه چند چند بود نفهمیدم
تازه فهمیدم چرا علاقه شدیدی به گشنه موندن بعداز ظهر دارم
خودم بهت میگم :خانوم بجای اینکه موقع جاروبرقی کشیدن صداتو بگیری رو ست و بخونی : مستی ام درد منو دیگه دوا نمیــــــــکنه ... وقتی زحمت کشیدی بعد قرنی نهار درست کردی ، همه ی اهالی خونه رو صدا بزن نه عده ی قلیلی رو .
یعنی جدی جدی تو از صبح تا ظهر یه ریز درس خوندیمن که نهایتش یه ساعت می تونم درس بخونم بعدش دوساعت استراحت میکنم و اونجاس که میگم مستی ام درد منو دیگه دوا نمیــــــــکنه ...
اه اه اه چرا بچه را میذارید تو اشپزخونه.منم وقتی بچه بودم منو میذاشتن تو اشپزخونه جامو تر می کردم و جیم می شدم
در ضمن من تو را ادم حساب میکنم ولی گشنم بود غذا هم کم بود به بزرگی خودت ببخش
درضمن 2: نون و پنیر و سبزی تو بیش از این می ارزی
در اخر اخر
من نازی را طلاق نمیدم
پس توام فهمیدی !!!
بیچاره اون مامانت همش آشپزخونه رو از دستت سابیده
یه ریز که نه ولی بیشترش درس بود .
باز خداروشکر که منو آدم حساب میکنی
قوربانت
خب طلاق نده . مگه مجبورت کردم
نمیدونستم وبلااگ عوض کردی زینب جووون
وبلاگ جدید مبارک
چشاتو باز کنی میبینی خیلی ها دوست دارنا
سلااااااااااااااااااااااااااااام
سلاااااااااااااااااااااااااااام
نگین جونم . بابا کجایی دختر دلم برات تنگ شده بود خانوم خانوما ...
گفتم منو فراموش کردی !!!
مرسی عزیزم . قدمت وبلاگمو منور کرد .
منم دوستــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دارم جیگر طلا
عزیزم برای بلاگفا اگه رمز نیومد چندتا اینتر بزن خودش رمز رو میاره
سلام
خوش امدین
بسی سپاس گذارم ...
aji narahat nabash man dooset daram
in keyboardesh chera farsi nadare ?!?!?!?
منم دوست دارم داداش کوچیکه ...
حالا ایندفعه اشکالی نداره ولی سعی کن فارسی باشه .
میدونی که چقد از فینگیلیسی بدم میاد .
راستی یه چیز دیگه منم همیش ههمین طوره مامانم منتظر همه میشه بعد غذا میاره جز من =))
بعد ناراحت شدم نشستم فک کردم دیدم خب حق داره چون من اکثرا این کلاس و اون کلاسم و دیر مجبورم ناهار بخورم
به به یه هم درد دیگه هم که پیدا شد
واااااااااااااااای زیزووووووووووووو اشکال ندااااااااااااره خودشو ناراحت نکن حالا! منم یه روز درمیون غذا میخورم، بقیه ش یا شیرو کیکه یا نیمرو!!!!
به به توام بــــــــــله !!!